معنی گور سرباز گمنام

حل جدول

گور سرباز گمنام

تابلویی از جان کانستبل


ساروم کهن ، گاری علوفه ، گور سرباز گمنام

تابلویی از جان کانستبل


ساروم کهن، گاری علوفه، گور سرباز گمنام

تابلویی از جان کانستبل


گمنام

غریبه

بی‌نشان

مجهول الهویه

بی نشان

مجهول‌الهویه

لغت نامه دهخدا

گمنام

گمنام. [گ ُ] (ص مرکب) بی نام و نشان. (آنندراج). بی نام. خامل. خامل ذکر. خامد. قَبور. (منتهی الارب):
نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوند
شهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 652).
|| بی سر و پا. || (اِ) علتی است که اسبان را میشود. (آنندراج).

گمنام. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 47هزارگزی شمال حسینیه و 45هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 100 تن است. آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی و راه آن مالرو میباشد. ساکنین از طایفه ٔ یعقوب وندپاپی بوده که برای تعلیف احشام به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فارسی به عربی

گمنام

غامض، مجهول

فرهنگ معین

گمنام

(~.) (ص مر.) بی نام و نشان، خامل.

فرهنگ عمید

گمنام

ناشناس،
بی‌نام‌و‌نشان،
[مجاز] کسی که معروف و مشهور نیست،

مترادف و متضاد زبان فارسی

گمنام

خامل، بی‌نام‌ونشان، غیرمعروف، مجهول، مجهول‌الهویه، ناشناخته، ناشناس،
(متضاد) سرشناس، مشهور

فرهنگ فارسی هوشیار

گمنام

بی نام و نشان، ناشناس

معادل ابجد

گور سرباز گمنام

647

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری